بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

بهرادسفیدبرفی

عمبقین....

سلام بهرادم... مامان 2 روز از شیفتهاش رو آف کرد که به این جای بکر و زیبا وطبیعت  دست نخورده که فکر نمیکنم غیر از همشهریهای اونجا کسی این جای زیبا رو بشناسه رفتیم..واضح تر بگم عمبقین نام روستایی در طارم سفلی که یه بریدگیه نرسیده به لوشان میشه هستش..با اینکه 2 روز خیلی کمه ولی خیلی خوش گذشت هم به تو هم به ما پسر در دریه من،همش در در بودی.بیشتر به خاطر اینکه دسته جمعی رفته بودیم خوش گذشت که خاله های بابا،دایی های بابا ،مامان بزرگت و عمو سعید هم بودن که کلی آدم بودیم که بابابزرگ بابا جون که 1شهریور یعنی همین ماه فوت کردن تو اونجا یه سوییت قشنگ با بالکن بزرگ و دل باز امسال ساختن که اگه بزرگ هم بشی که میدونیم عاشق اونجا میشی جا هست ...
30 شهريور 1391

کن سولوقان....

فدای نگاه قشنگت بشم عزیز دلم عزیزم اگه میبینی دهنت کثیفه به خاطر این هستش که یه عالمه زغال لخته خوردی آقا... ...
28 شهريور 1391

آسوده بخواب دنیای من...

بهرادم هنوزم عادت داری شبها خوابیدنی شیر بخوری و من چه لذتی میبرم از این وابستگی،وقتی میخوابی اتاق پر میشه از عطر نفسهات و آدم دلش میخواد ساعتها کنارت باشه .... تو میخوابی و من غرق تماشای صورت ماهت میشم که چه معصومانه و کودکانه خوابیدی،فارغ از هرنوع دغدغه و دلواپسی ،تو دنیا هر اتفاقی بیوفته حضور منو بابا کافیه تا تو شاد باشی ،بخندی و کودکی کنی ...کاش این خوابهای شیرین بچگی همیشگی باشه ... تو را گم ميکنم هر روز و پيدا ميکنم هر شب بدينسان خواب ها را زيبا ميکنم هر شب دلم فرياد ميخواهد ولي در گوشه اي تنها که بي آزار با ديوار نجوا ميکنم هر شب کجا دنبال عشق ميگردي؟؟؟ که من اين واژه را تا صبح معنا ميکنم هر...
19 شهريور 1391

15 ماهه شدی بهرادم...

                                                                  سلام گوگولیه مانشو باباش: عزیز دلم دیگه روز به روز داری بزرگترو بزرگتر میشی...الان که دارم اینا رو برات مینویسم پا تو 15 ماهگی گذاشتی و دارم بزرگ شدنت رو احساس میکنم....دیگه معنی حرفها و رفتارهای مارو خوب متوجه میشی عزیزم...شاید یکی دو ماه زیا...
17 شهريور 1391

دل نوشته ای برای حسین عزیزم.....

          حسین جان متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی/برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی/ برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی/ برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی/برای همه وقت هایی که با من شریک شدی/برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی/ برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی/برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی/ برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی/ برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی/ برای همه وقت هایی که گفتی " دوستت دارم " برای همه وقت هایی که در فکر من بودی/برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی/ برای همه...
12 شهريور 1391
1